نجاتگر ایلامی از خاطرات مدرسه تا امدادگری میگوید :
مردم همیشه از هلالاحمر انتظار یاری دارند
.jpeg)
جمعیت هلالاحمر نجاتگرانی دارد که هر کدام سالها تجربه و خاطره از حضورشان در این نهاد دارند، کسانی که همیشه مسئولانه جانشان را کف دستانشان گذاشته و برای خدمت به مردم پیشقدم شدهاند.
فرشاد توکلی| یکی از این نجاتگران میثم شوکتیان است. امدادگر ایلامی که ٢٠سال پیش وقتی دانشآموز بود عضو داوطلب جمعیت هلالاحمر شد و در تمام این سالها در این سنگر ماند. او دورههای آموزشی تخصصی جستوجو و نجات درآوار،کوهستان، جاده، حمایتهای روانی دربلایا، اقدامات پیش بیمارستانی و پشتیبانی درعملیات را گذرانده و چندینسال است بهعنوان نجاتگر فعال در واحد امدادونجات شهرستان ایلام به امدادرسانی مشغول است. او که از این سالها خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد در گفتوگوی کوتاهی از ٢٠سال امدادگری گفته و اینکه اعتماد مردم بزرگترین سرمایه هلالاحمریهاست.
شوکتیان قصه آشنایی و ورودش به جمعیت هلالاحمر را اینگونه روایت میکند: «تقریبا ٢٠سال پیش که اول دبیرستان بودم دعوتنامهای از طرف جمعیت هلالاحمر استان برای مدارس ابلاغ شد. در این دعوتنامه از بچهها خواسته بودند اگر مایل به همکاری با هلالاحمر و انجام کارهای بشردوستانه و داوطلبانه از بچههای مشتاق هستند، داوطلب شوند. بر حسب علاقه و شور و حال جوانی که داشتم قبول کردم و اینگونه شد که مدرسه واسطهای شد برای معرفی به جمعیت هلالاحمر که ادامه پیدا کرد و ازسال ٧٩ تا به حال تقریبا ٢٠سال است که با جمعیت هلالاحمر همکاری دارم.»
این نجاتگر بر این نکته تأکید دارد که جمعیت هلالاحمر سازمانی داوطلبانه است و تنها کسانی میتوانند در آن خدمت کنند که روحیه امدادگری داشته باشند. نهادی که خوشبختانه تا حدی که امکانات جوابگو باشد خودش را بهروزرسانی کرده و درحال حاضر یکی از ارگانهای فعال در امدادرسانی به حادثهدیدگان عمومی چه در سطح تصادفات جادهای و چه حوادث تخصصی در حوادث کوهستان است.
مردم همیشه از هلالاحمر انتظار یاری دارند
شوکتیان اعتماد مردم به جمعیت هلالاحمر را از اصلیترین مزایای این نهاد میداند و میگوید: «مردم هر زمان دچار حادثه و آسیب میشوند، به تنها نهادی که فکر میکنند جمعیت هلالاحمر است و از این نهاد انتظار دارند. دید جامعه نسبت به جمعیت هلالاحمر بسیار مثبت است. بهعنوان امدادگر قدیمی بدون هیچ تردیدی این را میگویم که مردم هرجا علامتی، نشانی و آثاری از هلالاحمر ببینند، احساس آرامش میکنند.این امر در مورد ما امدادگران هم به همین شکل است. در سالهای اول عضویت فقط شور و حال جوانی بود و اینکه میخواستیم با ارگانی بشردوست که در امر کارهای داوطلبانه مشارکت دارد همکاری داشته باشیم، ولی بعد از اینکه بهطور جدی وارد این مجموعه شدیم و خدمات انساندوستانه و کمک به همنوع را دیدیم و از این کار به آرامش رسیدیم کاملا به جمعیت وابسته شدیم.»
این نجاتگر نخستین مأموریت امدادی را که به یاد دارد اینگونه تعریف میکند: «فروردین ماه ١٣٨٣ در پایگاه جادهای سهراهی جندالله شیفت بودیم که گزارشی دریافت کردیم مبنی براینکه خودرو خانوادهای که به منطقه تفریح سرنی رفته بودند در مسیر برگشت واژگون شده است. با بچههای پایگاه خودمان را به محل حادثه رساندیم و عملیات امداد انجام شد. چند روز بعد دوباره برای انتقال مصدومان تصادفی به بیمارستان رفتیم که پدر خانواده را در بیمارستان دیدم. دائم از ما تشکر میکرد و میگفت اگر شما نبودید فرزندم را از دست میدادم.»
او در این ٢٠سال از این خاطرهها زیاد دارد. شیرینترین آن را اینگونه تعریف میکند: «زمستان ٨٤ در پایگاه امدادونجات جادهای قلاجه بودیم، هوا خیلی سرد شده و برف سنگینی آمده بود. یک پراید با سه سرنشین در برف گیر کرده بود. با بچههای راهداری بعد از هل دادن خودرو آن را از برف درآوردیم و راهی جاده کردیم. سرپرست خانواده که یک فرد مسن شصت ساله بود به من گفت یادم باشد برایت درخواست تقدیرنامه کنم. کنجکاو شدم و پرسیدم مگر شما مدیرعامل ما را میشناسید که درخواست تقدیرنامه کنید؟ گفت نه، میخواهم از خدا برایت درخواست تقدیرنامه کنم. این حرف را که زد تمام خستگی آن روز برایم تمام شد.»
اما این امدادرسانی چندین ساله تنها به خاطرات خوب نگذشته و روزهای تلخ زیادی همراه داشته است، شوکتیان از این خاطرات تلخ میگوید: «هر وقت نتوانی به کسی کمک کنی یک خاطره تلخ است. در بین تمام این خاطرات تلخ اما هیچوقت سیزدهم فروردین ماه ١٣٩٦ را فراموش نمیکنم. در پایگاه جادهای موقت مهدیآباد شیفت بودیم که رئیس اداره عملیات جمعیت استان تماس گرفت و گزارش حادثه سقوط از ارتفاع یک نفر در جاده سد ایلام را داد. به محل حادثه رفتیم، از دور نگاه کردم گفتم خدایا کاش اشتباه کنم اما واقعیت داشت، متأسفانه جنازه پسرخاله خودم بود. مثل این بود که کوه روی سرم ریخت، حتی نمیتوانستم راه بروم. با وجود این، فکر کردم من یک امدادگرم و نباید تسلیم شوم. دوستانم پیشنهاد دادند که کاری نکنم اما مخالفت کردم و مثل یک امدادگر کارم را انجام دادم.»
تلفیق شور داوطلبی با شوق زندگی
«میثم شوکتیان» معتقد است، داوطلبی زمان و مکان مشخصی نمیشناسد؛ او در توصیف فعالیت داوطلبانه میگوید: «زندگی یک یاریگر با داوطلبی پیوند خورده است، یعنی یک داوطلب تنها یک زمان مشخص را صرف داوطلبی نمیکند، من نزدیک ٢٠سال است که امدادگرم. بهطور مثال میگویم حتی در روزهایی که مأمور نیستم هم اگر احساس کنم میتوانم در حادثه یاریگر باشم، پیگیر میشوم و در آن حادثه حضور پیدا میکنم.»
این داوطلب قدیمی به جوانترها نیز توصیهای دارد: «در مرحله نخست باید بگویم که کار در مجموعه جمعیت هلالاحمر خداپسندانه و بشر دوستانه است، سعی کنیم تخصصی بیاموزیم که هم در زندگی شخصی و هم در عرصه تأثیرگذارتر باشیم.» به نگاه این داوطلب با توجه به گسترش فضای مجازی در این چندسال و دسترسی به سایتها و شبکههای اجتماعی جمعیت هلالاحمر میتواند کارهای تبلیغاتی-آموزش و عملیاتی بسیاری در این بسترها دنبال کند تا درنهایت شاهد افزایش آگاهی در جامعه باشیم.
به نگاه این داوطلب امدادگر خوب فردی است که آسایش خود را فدای آرامش دیگران کند. او در توضیح این گزاره میگوید: «گذشت مهمترین مولفه یک امدادگر است. یعنی باید در برخی اوقات از آسایش و تفریح خود گذشت برای دیگری. بهطور مثال بسیاری از امدادگران ما سالها است که لحظه تحویلسال را در پایگاه و جاده آغاز میکنند، لحظهای که هر فرد دوست دارد در کنار خانواده خود باشد.»
یک مطالبه آخرین بخش از صحبتهای میثم شوکتیان است. او در پایان گفتوگوی خود تأکید میکند: «از مسئولان کشور میخواهم با حمایت مالی از جمعیت هلالاحمر ما را در امدادرسانی بهتر یاری کنند. زیرا سرمایه واقعی این مجموعه، اعضای داوطلب هستند و مسئولان باید بیشتر به فکر اعضا باشند و تجهیزات و امکانات در اختیارشان قرار بدهند. »